دیشب باز هم دیر خوابیدیم نزدیکای صبح، آهنگ گوشیمو عوض کردم تا شاید مثل همیشه باهاش تا نکنم، نه تنها بهتر نشد بلکه آرامش نسبی اون خواب منو تا 10 تمدید کرد اصلاً متوجه اومدن بابا هم نشدم می دونستم که این هم می گذرد، پس خدا رو شکر کردم... چند روز پیش فکر می کردم این آخرین روزهای خوابیدنم با پتوی زرد و سبز دوست داشتنیم باشه ولی ظاهراً هنوز نشده! کاش هر چیه خوب باشه...در کمال تعجب برق و آب هر دو قطع شده بودند! امروز قرار بود هوای اردبیل 15 درجه کاهش داشته باشه  با دیدن آسمون ابری و گرفته میشد اینو خوب فهمید...امروز شهرزاد جون بهم زنگ زد فکر می کرد فردا میرم می خواست باهام خداحافظی کنه قضیه رو بهش گفتم که تاریخشو عقب انداختم... با تمام شدن مکالمه با مامان شروع کردم به حرف زدن از همه چی میدونم حسابی از دستم کلافه شده بدم نمیاد این چند روزه الکی بهونه گیری کنم و نازم کشیده، بشه ...می ترسم اونجا همچین امکانی واسم پیش نیاد!: امیدوارم اگه پیرم شده منو ببخشه! هیچکدومشون راضی نشدن که من واسه کنفرانس برم همایش تبریز ... خودمم نمی دونم چیکار می کنم تخریب یا فرار از خود هر چیه، روزگار این احساس منو خونده و باهام کنار میاد وای خدایا من کجام به چه بهایی باید چه تقاصی رو پس بدم...؟!؟


از ستاره هم خبری نیست آخرین ایمیلم خیلی محتاط تر بود امیدوارم که آخریش نباشه اگه ...! خوش بحالش واقعاً! کمی از ویرایشهای تزمو انجام دادم و بعد مامان رفتم حموم، رفتن بابا موقع نهار خوردن هم خیلی جای حرف داشت او نیز میدونست. غذا زرشک پلو با مرغ خوردیم و پر از حرفای نگفته که میشد به حالتهای متفاوت ابراز کرد...


بعد از ظهر با مامان اینترنت کار کردم زود راه افتاد البته اگه چشم نخوره تا الان و باز پایین رفتم پیشش با کمی مزاحهایی که مرزش از نوسانی نامحدودی پر شده بود با بابا بودیم... اینکه دغدغم چی میتونه باشه و چراهایی که هیچ وقت نخواهم پرسید و جوابهایی که دانستنش بر تمام دقایق انتظار آتش می افروخت... باهم رفتیم بالا و  ادامه همه چیز فکر می کردم امروز کارمو خوب انجام دادم از اس ام اس های نادر مرضیه جون و ریحانه و مارال و حرکت مریم! دوست ندارم کینه ای به دل بگیرم اهل انتقام هم نیستم باز خدا را  شکر....


عادت کردم تا مدتها دلم بگیره اینکه واسه کی و چی مهم نیست... مهم نیست که چقدر بخوام کسی رو خوشحال کنم یا به اصطلاح خودم سورپرایز... چون با این کارم نه کسی سورپرایز شده و نه لبخند های من معنی واقعی رو میدن... شاید بیخودی دلم خوشه!!!

من ولش نمی کنم ولی عاشق این حکمتشم...

دیروز محلا بهم اس ام اس داده بود که می خواد بیاد منو ببینه و چون من نبودم قولشو واسه امروز گرفتم... با وجود اینکه دیشب زیادم زود نخوابیده بودم امروز با صدای مامان زود از خواب بیدار شدم، و شروع کردم به انجام کارهایی که شاید همیشه انجام نمیدادم...مامان فسنجونو بار گذاشته بود منم ناچار لبخند به همه انتظارهای نرسیده و نرسیده به خواب کیوان آرامش دادم...بر خلاف تصورم از دانشگاه ای آی تی ایمیلی نیومد ظاهرا جوابشونو کامل دادم، تولد نیلوفر و تبریک گفتم و یه کم فعالیت اف بی نشون دادم... محلا ساعت 11:45 اومد مدتها بود که همدیگرو  نمی دیدیم شاید 4 سال بیشتر، من قیافشو بعد ازدواج و جدا شدنش ندیده بودم، راستشو بخوای اصلا دلم واسش تنگ نشده بود، اما خیلی ظاهرش تغییر کرده بود... نزدیک 2-3 ساعت با هم بودیم از خودش می گفت و من بیشتر شبیه کسی شدم که دوست داره فقط ثانیه ها رو لگد بزنه تا به اونجایی برسه که بتونه خوب و مهربون نتیجه همه آرزوهای کرده اش را ببینه! می دونم زیاده ولی تنها داراییمه...کاش واقعا محال نبود حتی برای لحظه ای از جبران نفس های ساده مملو از سختی و آمال...

ظهر به  اتفاق بابا و مامان رفتیم ختم آقای رحیمی...هنوز یادم نمیره  9-10  سال پیش بود که باهم یک سفر دو هفته ای به جنوب داشتیم با اینکه همدیگرو  زیاد خوب نمی شناختیم ولی سفر خوب و پر خاطره ای داشتیم. امروز وقتی خانم رحیمی رو بغل کردم با بغضی مالامال از گریه های ناتمام این خاطرات رو باهام مرور کرد:"یادته؟!!"  و من هم با تآثری که هنوز دم از نادانسته های زیادی می زد تآییدش کردم می دانستم در دلش آهیست که من نخواهم فهمید، جوون بود هنوز صداش تو گوشمه...خدا رحمتش کنه، اصلا باورم نمیشه، این بیماری خاموش و پردرد، چرا؟!! دعا خووندم و با نگاهی پی در پی به ساعتی که داشت ثانیه به ثانیه بر صفحه چنگ می زد آرومتر نمی شدم... بی آنکه بخوام لحظه ای با خود تنها کنم آه های درونم را که مدتهاست سکوت اختیار کردند از بر کردم و نه به شمارش...

علی رغم مخالفت های بابا  برای سرد بودن و سماجت من، بابا من و مامانو رسوند بازار کمی خرید کردیم هوا تاریک شده بود...جنس ها زیباتر به نظر می رسیدند دیگه  افکار عابران را نمی شد درک کرد و ما هم در آن بین می رفتیم، وای خدای من دو هفته دیگه همین موقع منم میرم،بگم هوراااااااااا...؟!! ایمیلی تازه نداشتم حتی از نگرانی های دم به دقیقه ستاره دیگه خبری نیست...

چیزی برای گفتن ندارم از حرکت عجیب  بهاره و ای بابا...

خدایا من خیلی خوشبختم خدایا شکرتتتتت واسه همه چیزی که به من دادی از همه زیباتر پدر و مادر بهتر از هر چه زیبایی...خداوندا برام نگهشون دار...

عاشق این لیریکم با اینکه همسن بچگیامه!


Tonight we dance
I lay my life in your hands
We take the floor
Nothing is forbidden anymore

Don’t let the world in outside
Don’t let a moment go by
Nothing can stop us tonight
Bailamos, let the rhythm take you over
Bailamos, te quiero amor mio
Bailamos wanna live this night forever
Bailamos te quiero amor mio te quiero
Tonight I’m yours
We can make it happen,
I’m so sure
Now I’m letting go
There is something
I think you should know
I won’t be leaving your side
We’re gonna dance through the night
I wanna reach for the stars
Bailamos, let the rhythm take you over
Bailamos, te quiero amor mio
Bailamos wanna live this night forever
Bailamos te quiero amor mio te quiero
Tonight we dance
Like no tomorrow
If you will stay with me
Te quiero mi amo


معنیش هم میشه


امشب ما می رقصیم
و من زندگیمو تو دستات ول میکنم

ما فرصت صحبت پیدا می کنیم
دیگه هیچ چیز واسمون قدغن نیست

اجازه نده به دنیای بیرون... اجازه نده یه لحظه رو هدر بده

چون هیچ چیز نمیموته
امشب جلومونو بگیره

* بایلاموس...
اجازه بده این ریتم تورو به اوج ببره، -
 بایلاموس

عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) -
بایلاموس
میخوام امشب تا ابد دووم داشته باشه -
بایلاموس
عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) –
عاشقتم

*

امشب من توام! ما میتونیم بزاریم این اتفاق بیافته مطمئنم!
من نمیخوام این اتفاق نیافته!
چیزایی وجود دارن که من فکر میکنم تو باید بدونی

من نمیخوام ولت کنم ما میریم تمام شبو برقصیم من میخوام به ستاره ها برسم * بایلاموس...
اجازه بده این ریتم تورو به اوج ببره، - بایلاموس

عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) -
بایلاموس
میخوام امشب تا ابد دووم داشته باشه -
بایلاموس
عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) – عاشقتم

* ما امشب میرقصیم نه مثل فردا اگه بخوای با من بمونی عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) –
عاشقتم
* بایلاموس...
اجازه بده این ریتم تورو به اوج ببره، - بایلاموس

عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) -
بایلاموس
میخوام امشب تا ابد دووم داشته باشه -
بایلاموس
عاشقتم عزیزه من (اسپانیایی) – عاشقتم

بیا عشقه من (اسپانیایی
بیا عشقه من (اسپانیایی