گاهی فکر می کنم آدمی چقدر راحت میتونه نابود شه و گاهی چقدر راحت ضجر کش شه


شاید امروز روز عجیبی بود شاید هم روزی بود که بعدها بارها تکرار شه  و امیدوارم که اینطور دیگه نشه

و من یک متهم بی جرم،

این روز ها دلم یک آغوش گرم  می خواد آغوشی که اشک های یک دل شکسته مظلوم رو گرم کنه، 

این دفعه زیاد طول می کشه نمی دونم آینده این تنهایی ها چی میشه

میگه من فراموشش کردم ناشکرم نمی دونم خودت کمک کن

صرم رو زیاد کن

چقدر راحت دلم میشکنه

خدایا چی شده فقط می تونم به تو پناه ببرم

تنهام نذار

شکرت





سلام

خب هستم خدا رو شکر، نفس هم می کشم و باز هم شکر

اما چقدر راحت فراموش شدم

له می شود دل بی تاب من، و چقدر بی بهانه برای هر فرصتی از گریستن

خدایا کمکم کن که باز همه چیز خوب شود

شکرت برای همه چیز



این روزها وقتی از خواب نه چندان زود هنگام سحر بیدار میشم.

فکر تمام کردن و کامل کردن کارام منو مصمم میکنه ولی چقدر با این همه تجربه های مکرر، هنوز همه دیروز ها تکرار میشود

خدا رو شکر



must be satisfy... So happy

My God

Please do not leave me alone

Thank You


خدایا شکرت


احساس تنهایی کردن این روزهای من زیاد عجیب نیست 


هنوز نمیدونم که چی پیش میاد،  بیشتر میشه و یا اینکه تموم میشه، گاهی به انتظار پیش آمد های فردا است آراممون می کنه...

امروز بی خبری از مهبود حسابی سُستم کرده بود از دلایلی که شاید هنوز به فکرم نرسیده بود!

 

ایمیل دوست مهبود آرومم کرد اونقدر که می دونستم که حالا اگه صداشو میشنیدیم بال در می آوردم...


طولانی ترین مدتی بود که راحت با مامان از اسکایپ صحبت کردیم. بابا هنوز از مسافرت برنگشته و کیوان هنوز شیطنت ها همراه با مردانگی های خود رو داره... انگار کنارم هستن خدا رو شکر که احساس دلتنگی نمی کنم


نمیدونم

اگر کسی گفت که آرزوت دیگه چیه میگم خدا رو شکر خانواده ای سلامت و شاد دارم و باز خدا رو شکر...


اما خیلی دلم میخاد مستقل به موفقیت میرسیدم پدر و مادرم واقعا از بابت من سربلند می شدن... این آرزو برای خیلی ها آرزوی محالی نیست ولی آرزوی منه!

خدایا کمکم کن...