امروز صبح زودتر از خواب بیدار شدم ساعتی کوک نکرده بودم... بعد از سه روز تعطیلی و در آرامش نسبی بودن الان حس خوبی دارم،


بعد از دوش گرفتن  و همچنین بیدار کردن صبح زود مهبود، با خوردن صبحانه که سیب بود دارم آماده میشم که به آزمایشگاه برم،

از دایی و حتی زندایی هم خبری نیست و من در این فکرم که واقعا با این آقای شیپی چه کنم،

هنوز هم امیدوارم


خدای به امید خودت


مقهم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد