امشب دلم خواست looniey tunes نگاه کنم

خوب بود  برای تقویت باورهایی که امشب به من تحمیل شد و فقط سکوت پر از ناگفته ها...

خدایا شکرت دلم برای بابا تنگ شده کاش می تونستم باهاش حرف بزنم اونقدر که واقعا به من افتخار می کرد، همشون رو دوست دارم مادر پر دردم و برادر مهربونم

خدایا به تو می سپارمشون

آمین

یک صبح تابستانی خنک...



امروز با صدای بچه های پیش دبستانی یا دبستانی از خواب بیدار شدم، اونقدر تنبلیم واسه جدا شدن از رختخواب اومد که اونا رفتن و من نتونستم برم ببینمشون!


بعد از یک استراحت کم نظیر و یک حموم خوب، حس می کنم حالم خوبه، با اینکه دایی ایمیلم رو جواب نداده و هنوز دوست ندارم پیام تکراری پاسبورت در حال پیگیری رو ببینم...

آره حالم خوبه، خدا رو شکر

مهبود امروز ورک شاپ داره کمی سرش شلوغه، کیت میگه احتمالا دایی امروز بیاد نمیدونم

ولی من خوشحالم مطمئنأ همه چی خوبه و خوب میشه

خدایا به امید تو



مهبود راست می گفت،

شُکرها فقط برای در خاطر ماندن نیست.

خدایا شکرت

خسته ام خیلی

نمی دونم چکار کنم :(


خسته ام از خستگی های خودم

خسته ام از دل تنهای خودم